جهل اصحاب القریه (قرآن)۱ - ناآگاهى اصحاب قريه از آمرزشاصحاب قریه، از آمرزش و اكرام حبیب نجار توسط خداوند متعال ناآگاه بودند: • «وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ؛ و براى آنها، اصحاب قريه (انطاکیه) را مثال بزن هنگامى که فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند». • «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ؛ (سرانجام او را شهید کردند و) به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «اى کاش قوم من مىدانستند...». ۱.۱ - تفسیر آیهقرآن این حقیقت را با جمله جالب و سربستهاى بیان کرده، مىگوید: به او گفته شد وارد بهشت شو (قیل ادخل الجنة). این تعبیرى است که درباره شهیدان راه خدا در آیات دیگر قرآن آمده است: و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون: ( گمان مکن کسانى که در راه خدا کشته شدند مردگاناند؛ بلکه آنها زنده جاویدند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند ( ). جالب اینکه این تعبیر نشان مىدهد که شهادت این مرد مؤمن همان، و داخل شدن او در بهشت همان، آنچنان فاصله میان این دو کم و کوتاه بوده است که قرآن مجید در تعبیر لطیفش به جاى ذکر شهادت او دخول او را در بهشت بیان کرده، و چه نزدیک است راه بر شهیدان، راه بهشت و سعادت جاویدان! روشن است منظور از بهشت در اینجا بهشت برزخى است؛ چراکه هم از آیات و هم از روایات استفاده مىشود که بهشت جاویدان در قیامت نصیب مؤمنان خواهد شد همانگونه که دوزخ نیز در مورد بدکاران چنین است. بنابراین بهشت و دوزخ دیگرى در عالم برزخ است که نمونهاى از بهشت و دوزخ رستاخیز مىباشد؛ چنانکه در روایت امیرمؤمنان، علی (علیهالسلام) در مورد قبر وارد شده است: القبر اما روضة من ریاض الجنة او حفرة من حفر النیران: قبر یا باغى از باغهاى بهشت است یا حفرهاى از حفرههاى دوزخ. و اینکه بعضى احتمال دادهاند این جمله اشاره به خطابى است که در روز قیامت به این مؤمن با شهامت و ایثارگر مىشود، و جنبه مستقبل دارد نه حال، برخلاف ظاهر آیه است. بههرحال روح پاک این مرد به آسمانها، در جوار قرب رحمت الهی و در نعیم بهشتى شتافت، و در آنجا تنها آرزویش این بود که گفت: اى کاش قوم من مىدانستند (قال یا لیت قومى یعلمون). اى کاش مىدانستند که (پروردگارم مرا مشمول آمرزش و عفو خویش قرار داد و در صف گرامیان جاى داد) (بما غفر لى ربى و جعلنى من المکرمین). • «بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ؛ که پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامىداشتگان قرار داده است!». ۱.۲ - مراد از آیهاى کاش چشم حقبینى داشتند، چشمى که با حجابهاى ضخیم و سنگین جهان مادى محجوب نگردد، و آنچه را در پشت این پرده است، ببینند؛ یعنى تا این همه نعمت و اکرام و احترام خدا را بنگرند و بدانند در مقابل اهانتهاى آنها خداوند چه لطفى در حق من فرموده است، اى کاش مىدیدند و ایمان مىآوردند اما افسوس! در حدیث آمده است که پیغمبر گرامى اسلام (صلياللهعليهوآله) فرمود: انه نصح لهم فى حیاته و بعد موته (این مرد با ایمان هم در حال حیات خود خیر خواه قوم خویش بود و هم بعد از مرگ آرزوى هدایت آنها را داشت). جالب توجه اینکه او نخست تکیه بر موهبت غفران الهی میکند، سپس بر اکرام؛ چراکه نخست باید با آب مغفرت روح و جان انسان از آلودگى گناهان پاک گردد و چون پاک شد، بر بساط قرب و اکرام الهى جاى گیرد. این نکته نیز قابل دقت است که اکرام و احترام و بزرگداشت الهى گرچه نصیب بسیارى از بندگان مىشود، و اصولاً تقوا و اکرام دوش به دوش هم پیش مىروند: ان اکرمکم عند الله اتقیاکم ولى اکرام بهطور کامل و بدون هیچگونه قید و شرط در قرآن مجید درباره دو گروه آمده است: نخست فرشتگان مقرب خدا که قرآن درباره آنها مىگوید: بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون: آنها بندگان گرامى خدایند که در سخن بر او پیشى نمىگیرند و فرمانش را به کار مىبندند . و دیگر بندگان کامل الایمان که قرآن از آنها به عنوان مخلصین یاد کرده، و درباره آنها مىگوید: اولئک فى جنات مکرمون: (آنها در باغهاى بهشت گرامى داشته مىشوند) . بههرحال این پایان کار این مرد مؤمن و مجاهد راستین بود که در انجام رسالت خویش و حمایت از پیامبران الهی کوتاهى نکرد و سرانجام شربت شهادت نوشید و به جوار قرب رحمت خداوند راه یافت. ۱.۳ - وصف مکرم در آیات قرآنو موهبت اکرام هرچند دامنهاش وسیع است که شامل حال بسیارى از مردم مىشود؛ مانند: اکرام به نعمت، که در آیه (فاما الانسان اذا ما ابتلیه ربه فاکرمه و نعمه فیقول ربّى اکرمن) آمده و نیز اکرام به قرب خدا که در آیه (ان اکرمکم عند اللّه اتقیکم) آمده؛ چون کرامت داشتن عبد نزد خدا، خود اکرامى است از خدا نسبت به او. ولیکن با این حال بندهاى که برخوردار از نعمتهاى خداست، و یا نزد خدا محترم است، جزو مکرمین شمرده نمىشود؛ یعنى کلمه (مکرمین) به طور اطلاق درباره او به کار نمىرود؛ تنها این کلمه على الاطلاق درباره دو طایفه از خلایق خدا به کار مىرود: یکى ملائکه که در آیه (بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون) به کار رفته، و دیگرى در افرادى از مؤمنینى که ایمانشان کامل بوده باشد، حال چه اینکه از مخلصین - به کسره لام - باشند، که در آیه (اولئک فى جنات مکرمون) نامشان آمده، و یا از مخلصین - به فتحه لام - باشند که در آیه (الا عباد اللّه المخلصین ...) و هم مکرمون ذکر خیرشان شده. ۲ - پانویس۳ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۴۱، برگرفته از مقاله «جهل صحاب القریه». |